-
عشق مادر
شنبه 22 فروردین 1394 01:59
" تقدیم به همه مادران دنیا " ................... در عالم کودکی به مادرم قول دادم ... که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم ، مادرم مرا بوسید و گفت : نمی توانی عزیزم ! گفتم می توانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم. مادر گفت یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته...
-
اسمتون ...جدی نگیرید !؟
شنبه 22 فروردین 1394 01:47
اسمتون با چه حرفی شروع میشه !!!؟؟؟ ............................... ﺍﻟﻒ : ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﺧﻮﺷﮔﻞ ﺏ : ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺮﮎ ﭖ : ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻲ ﺕ : ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺧﻨثی ﺙ : ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﻳر ﺝ : ﺣﺴﻮﺩ ﭺ : ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺡ : ﺑﺎﺣﺎﻝ ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺭﻭﻥ ﻭ ﻟﻮﺱ ﺥ : ﮐﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﺩ : ﺑﻪ ﻣﺎﺩﻳﺎﺕ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻣﻴﺪﻫﯿﺪ ﺫ : ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺪﺱ ﺗﺮﻳﻦ...
-
پروین اعتصامی در یک نگاه
دوشنبه 17 فروردین 1394 21:21
پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ و در سن ۳۵ سالگی بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در قم و در حرم حضرت معصومه (س) در مقبرهی خانوادگی به خاک سپرده شد. پروین اعتصامی در کودکی زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش میآموزد. پروین در تمام سالهای تحصیلش شاگردی ممتاز بود. در زمان تحصیل شعر میسرود و مدتی نیز در...
-
داستان کوتاه - بیماری پادشاه - نویسنده: لئو تولستوی
شنبه 15 فروردین 1394 21:14
بیماری پادشاه =============================== پادشاهی بیمار شد. گفت: نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی میدهم که بتواند معالجهام کند. تمام آدمهای دانا دور هم جمع شدند تاببیند چطور میشود شاه را معالجه کرد ... اما هیچ یک ندانستند. تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر میکند میتواند شاه را معالجه کند. اگر یک آدم خوشبخت...
-
هر روزتان نوروز
پنجشنبه 28 اسفند 1393 22:30
سال 1393 مث بقیه سالهای گذشته سپری شده , و منتظر ورود سال 1394 هستیم ... به راستی , ما چه توقعی از سال جدید داریم ؟ به دنبال کدام تغییرات و سرنوشت میگردیم ...؟ چررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا ؟ آیا وقت آن نرسیده که بفهمیم تغییرات و اصلاحات از درون ذات مبارکمون سر چشمه میگیره ؟ بیاییم ...! زشتیها و پلیدیها را...
-
خـرمشهرشهرهمیشه مظلوم
سهشنبه 12 اسفند 1393 01:28
غم سنگینی رودلش بود ... وقتی آسمون ابری ، بغض دلشو رو زمین خالی کرد ، بی اختیار شروع به قدم زدن توی اون فضای خیس وگل آلوده کرد. دلم نیومد خلوتشو به هم بزنم ، به سرعت بارونی ام رو به تن کردم و با شتاب به طرفش رفتم . به نظرم اومد که متوجه من نشده ... همینطور که زیر شرشر بارون قدم میزد ، شعر دوران نوجوانی رو با خودش...
-
متولد کدوم ماهی ؟
جمعه 8 اسفند 1393 18:50
-
هنرمندمعروف ماه تولدت کیه؟
جمعه 7 آذر 1393 13:40
ﺑﺎ ﮐﺪﻭﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ؟ . . . . . . "ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ" ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ،ﻋﻠﯽ ﺩﺍﯾﯽ،ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﮔﻠﺰﺍﺭ،ﻓﺮﺩﯾﻦ،ﭼﺎﺭﻟﯽ ﭼﺎﭘﻠﯿﻦ،ﻣﺎﺭﻟﻮﻥ ﺑﺮﺍﻧﺪﻭ "ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ " ﺭﺿﺎ ﻋﻄﺎﺭﺍﻥ،ﺑﻬﻨﻮﺵ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ،ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺯﻧﺪﯼ،ﻫﻤﺎﯾﻮﻥ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ،ﻫﯿﺘﻠﺮ،ﻧﺎﻧﺴﯽ ﻋﺠﺮﻡ "ﺧﺮﺩﺍﺩ " ﻋﺰﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ،ﺍﻣﯿﻦ ﺣﯿﺎﯾﯽ،ﺭﺿﺎ ﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ،ﺟﻮﺍﺩ...
-
شهروند آمریکایی
پنجشنبه 22 آبان 1393 15:51
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿره ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ ! ﺍﻣﺎ ... ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ چهار ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ ! ﻭﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ ﺑﺸﯽ!! ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ! ﺍﻭﻧﺎﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ...
-
در جستجوی آرامش
پنجشنبه 22 آبان 1393 15:03
روزگاری حاکمی اعلام کرد به هنرمندی که بتواند آرامش را در یک تابلو نقاشی بیاورد، جایزه ای نفیس خواهد داد. بسیاری از هنرمندان سعی کردند وحاکم همه تابلو های نقاشی را نگاه کرد و از میان آنهادو تابلو پسندید و تصمیم گرفت یکی از آنها را انتخاب کند. اولی نقاشی یک دریا چه آرام بود؛ دریاچه مانند آینه ای تصویر کوههای اطرافش را...
-
زیست شناسی
چهارشنبه 21 آبان 1393 19:41
حیات چیست؟ و در زیست کره، دیرپایی که آن را زمین می نامیم چگونه آن را بررسی می کنیم؟ از آن بهره می بریم و محافظتش می کنیم؟ زیست شناسی، شامل همه چیز است، از بررسی سلول ها (واحدهای بنیادی حیات) گرفته تا بررسی اکوسیستم ها(کل اجتماعات جاندارانی که با هم در ارتباطند) از رشته های تخصصی ان می توان بررسی حیوانات (جانور شناسی)...
-
وسواس
چهارشنبه 21 آبان 1393 16:33
بومیان افریقا... روی تنه درخت حفره هایی ایجاد می کنند و در این حفره ها گردو می گذارند. میمون ها به هوای خوردن گردو، دست را داخل این حفره ها می کنند و وقتی گردو را در مشت می گیرند دیگر نمی توانند دست خود را بیرون بیاورند. میمون همچنان جیغ می زند وبالا وپایین می پرد، اما به فکرش نمی رسد که برای رهایی دستش را باز کند و...
-
وفاداری
چهارشنبه 21 آبان 1393 08:55
مرد مست به خانه آمد آنقدرمست بودکه گلدان قیمتی که زنش به آن خیلی علاقه داشت را ندید و به گلدان خورد و گلدان شکست پیش خودش گفت حتما زنم فردا واسه گلدون کلی داد و بیداد میکنه همونجا خوابش برد ... صبح که ازخواب بیدارشد یادداشتی را روی یخچال دید:عزیزم صبحونه موردعلاقتو روی میزچیدم الانم رفتم بیرون تابرای ناهار مورد علاقت...