هـــفـــت شــــهــــر عــــــشـــــق

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنو ز اندر خم یک کو چه اییم

هـــفـــت شــــهــــر عــــــشـــــق

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنو ز اندر خم یک کو چه اییم

خـرمشهرشهرهمیشه مظلوم


غم سنگینی رودلش بود ...
وقتی آسمون ابری ، بغض دلشو رو زمین خالی کرد ،
بی اختیار شروع به قدم زدن توی اون فضای خیس وگل آلوده کرد.
دلم نیومد خلوتشو به هم بزنم ،
به سرعت بارونی ام رو به تن کردم و با شتاب به طرفش رفتم .
به نظرم اومد که متوجه من نشده ...
همینطور که زیر شرشر بارون قدم میزد ، شعر دوران نوجوانی رو با خودش زمزمه می کرد ...
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان میخورد بر بام خانه ، یادم آرد روز باران ...
خیلی به این شعر علاقه داشت .
بهش نزدیک شدم واونو طوری بغل کردم که از بارون حفظش کنم .
از روی لطف و مهربانی لبخندی زد ، طوری که لپاش گل انداخت ،
توی اون هوای بارونی و لطیف احساس خوبی بهم دست داد ،
حس عــــــشــــق ، حس سبکی ...
گفتم : عـــــــــــــــــــــــزیزم ! این هوا آلودس !
مث کودکی که مادرشو بغل میکرد ،
بغلم کرد و گفت : اما نه به آلوگی اون گرد و غباری که زندگی مــــــــــردم رو فلج کرده بود.
قیافش در هم شد و درحالی که به آسمون نگاه می کرد پرسید : چرا هیشکی به فکر این مردم نیست ؟
 اون از جنگ و آوارگی  واین از هجوم گرد وغــــــبـــــاروخشکــــســــــــــالی .
بغضم گرفت !
 ناخدا گاه اشک از چشام جاری شد ،
بارونی رو از صورتم کنار کشیدم  تا خیس بارون بشه ...
با اینکه سنی نداشت ، اما زرنگتر از این حرفا بود .
بدون اینکه روشو طرف من کنه گفت : این بارش ، بارون نیست !
این اشک اهل آسمونه که از روی دلسوزی ورحم
 بخاطر زجر مردم شهرم " خـــــــــــرمشــــــهــــــــر " از آسمون سرازیر شده .

نویسنده : " سید حمید موسوی فرد "
 07/12/1393 خرمشهر


هفت شهر عشق

هنرمندمعروف ماه تولدت کیه؟

ﺑﺎ ﮐﺪﻭﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ

ﺍﻭﻣﺪﯼ؟

.

.

.

.

.

.

"ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ"

ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ،ﻋﻠﯽ ﺩﺍﯾﯽ،ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ

ﮔﻠﺰﺍﺭ،ﻓﺮﺩﯾﻦ،ﭼﺎﺭﻟﯽ ﭼﺎﭘﻠﯿﻦ،ﻣﺎﺭﻟﻮﻥ ﺑﺮﺍﻧﺪﻭ

"ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ "

ﺭﺿﺎ ﻋﻄﺎﺭﺍﻥ،ﺑﻬﻨﻮﺵ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ،ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ

ﺯﻧﺪﯼ،ﻫﻤﺎﯾﻮﻥ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ،ﻫﯿﺘﻠﺮ،ﻧﺎﻧﺴﯽ ﻋﺠﺮﻡ

"ﺧﺮﺩﺍﺩ "

ﻋﺰﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ،ﺍﻣﯿﻦ ﺣﯿﺎﯾﯽ،ﺭﺿﺎ ﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ،ﺟﻮﺍﺩ

ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ،ﻋﺎﺑﺪﺯﺍﺩﻩ،ﻣﺮﻟﯿﻦ ﻣﻮﻧﺮﻭ

" ﺗﯿﺮ"

ﻫﺪﯾﻪ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ،ﺭﺿﺎ ﺷﻔﯿﻌﯽ ﺟﻢ،ﮔﻠﺸﯿﻔﺘﻪ ﻓﺮﻫﺎﻧﯽ،ﺍﻟﻨﺎﺯ

ﺷﺎﮐﺮﺩﻭﺳﺖ،ﻧﯿﻮﺷﺎ

ﺿﯿﻐﻤﯽ،ﮊﺍﻥ ﮐﻮﮐﺘﻮ

" ﻣﺮﺩﺍﺩ"

ﻋﻠﯽ ﺣﺎﺗﻤﯽ،ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻓﺮﻫﺎﻧﯽ،ﺍﻣﯿﻦ ﺗﺎﺭﺥ،ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ

ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ،ﺭﺿﺎ ﺻﺎﺩﻗﯽ،ﺍﻟﻔﺮﺩ ﻫﯿﭽﮑﺎﮎ

"ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ"

ﺍﮐﺒﺮ ﻋﺒﺪﯼ،ﻧﯿﮑﯽ ﮐﺮﯾﻤﯽ،ﺟﻮﺍﺩ ﻧﮑﻮﻧﺎﻡ،ﺑﻨﯿﺎﻣﯿﻦ

ﺑﻬﺎﺩﺭﯼ،ﺗﻬﻤﯿﻨﻪ ﻣﯿﻼﻧﯽ،ﺳﻮﻓﯿﺎ ﻟﻮﺭﻥ

"ﻣﻬﺮ"

ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ،ﻣﻬﺘﺎﺏ ﮐﺮﺍﻣﺘﯽ،ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻮﺛﺮﯼ،ﻋﺎﺩﻝ

ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﭘﻮﺭ،ﻋﻠﯽ ﭘﺮﻭﯾﻦ،ﻓﺮﺩﺭﯾﺶ ﻧﯿﭽﻪ

"ﺍﺑﺎﻥ "

ﻧﯿﻤﺎ ﯾﻮﺷﯿﺞ،ﻋﻠﯽ ﮐﺮﯾﻤﯽ،ﺷﯿﻼ ﺧﺪﺍﺩﺍﺩ،ﻣﺮﯾﻢ

ﺣﯿﺪﺭﺯﺍﺩﻩ،ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺍﻣﯿﺮﯼ،ﮔﺎﻧﺪﯼ

"ﺍﺫﺭ"

ﻧﺎﺻﺮ ﺣﺠﺎﺯﯼ،ﺑﻬﺎﺭﻩ ﺭﻫﻨﻤﺎ،ﻋﻠﯽ ﺻﺎﺩﻗﯽ،ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ

ﻣﻬﺮﺟﻮﯾﯽ،ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﻓﺮﻫﻨﮓ،ﺑﺘﻬﻮﻭﻥ

"ﺩﯼ"

ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ،ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ،ﺭﺍﻣﺒﺪﺝﻭﺍﻥ،ﺭﺿﺎ

ﻓﺮﻭﺗﻦ،ﻧﺎﺻﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻬﯽ،ﻟﻮﯾﯽ ﭘﺎﺳﺘﻮﺭ

" ﺑﻬﻤﻦ"

ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺪﺍﯾﺖ،ﺷﻬﺎﺏ ﺣﺴﯿﻨﯽ،ﻋﻠﯽ ﻧﺼﯿﺮﯾﺎﻥ،ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ

ﺧﻤﺴﻪ،ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻓﺮﺷﭽﯿﺎﻥ،ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ،ﮔﺎﻟﯿﻠﻪ

" ﺍﺳﻔﻨﺪ "

ﭘﺮﻭﯾﻦ ﺍﻋﺘﺼﺎﻣﯽ،ﺍﻧﺪﺭﺍﻧﯽﮎ ﺗﯿﻤﻮﺭﯾﺎﻥ،ﻣﺮﺟﺎﻧﻪ ﮔﻠﭽﯿﻦ

شهروند آمریکایی

ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿره ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ !

ﺍﻣﺎ ...
ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ چهار ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ !
ﻭﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ ﺑﺸﯽ!!

ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ

ﻣﯿﮑﻨﻢ !

ﺍﻭﻧﺎﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻻ ﺭﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻦ !

1 : ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩﻡ؟

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ :ﻭﺍﺷﻨﮕﺘﻮﻥ !!

ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻌﺪﯼ !

2 : ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﯽ ﺍﺳﺖ؟

ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ:ﻧﯿﻮﻣﻦ ﺷﺎﭖ ﮐﯽ ﺣﺮﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟؟

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ 4 ﺟﻮﻻﯼ !!

ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ !

3 : ﺍﻣﺴﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩ؟

ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻩ؟

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺗﻮﮔﻮﺭ !!

ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﻩ !

:4 ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ؟

ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ : ﺍﺯ ﭼﯿﻪ ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﯼ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺑﺪﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻮﺵ !!

در جستجوی آرامش

روزگاری حاکمی اعلام کرد به هنرمندی که بتواند آرامش را در یک تابلو نقاشی بیاورد، جایزه ای نفیس خواهد داد. بسیاری از هنرمندان سعی کردند وحاکم همه تابلو های نقاشی را نگاه کرد و از میان آنهادو تابلو پسندید و تصمیم گرفت یکی از آنها را انتخاب کند.

اولی نقاشی یک دریا چه آرام بود؛ دریاچه مانند آینه ای تصویر کوههای اطرافش را نمایان میساخت، بالای دریاچه آسمانی آبی با ابرهای زیبا و سفیدبود, هر کس این نقاشی را میدید حتما آرامش را در آن می یافت.

در دومی کوههایی بودناهموار و پر صخره؛ آسمان پر از ابر های تیره، باران میبارید و رعد و برق میزد، از کنار کوه آبشاری به پایین میریخت،در این نقاشی اصلا آرامش دیده نمیشد.

اما حاکم با دقت نگاه کرد وپشت آبشار بوته ای کوچک دید که در شکاف سنگی روییده بود. در آن بوته پرنده ای لانه کرده بود ودر کنار آن آبشار خروشان وعصبانی، پرنده ای در لانه ای با آرامش نشسته بود.

حاکم نقاشی دوم را انتخاب کرد وگفت:"آرامش به معنای آن نیست که صدایی نباشد، مشکلی وجود نداشته باشد, یا کار سختی پیش رونباشد،آرامش یعنی درمیان صدا، مشکل و کار سخت,دلی آرام وجود داشته باشد...